حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۵۷۲

۱

ما را نه ممکن است که از تو به سر شود

گر حکمِ آفرینشِ عالم دگر شود

۲

آرام نیست یک نفسم در فراقِ تو

صبرم میسّر از تو دریغا اگر شود

۳

گر جرمِ آفتاب بپوشد شگفت نیست

از دودِ آهِ من که به بالایِ سر شود

۴

نامِ تو بر زبانِ قلم می دهم برون

بگذار تا سرم به سرِ خامه در شود

۵

هر جان که دل به ابرویِ هم چون کمان دهد

باید که پیشِ تیرِ ملامت سپر شود

۶

کو همّتی که بر شکند از وجودِ خویش

تا قصّۀ مطوّلِ ما مختصر شود

۷

می بایدم که محو شوم در کمالِ دوست

زان پیش تر که مدّعیان را خبر شود

۸

جانم در آرزویِ جمالت ز بس شتاب

هر دم گمان برم که ز قالب به در شود

۹

تا پس نه دیر زود در اطرافِ کاینات

حسنِ تو هم چو نامِ نزاری سمر شود

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۱۱۹۹

نظرات