
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۷۵
۱
از یارِ خشم کرده نشانم که می دهد
یا ز آن ز دست رفته عنانم که می دهد
۲
یارم ز دست رفت به دستانِ روزگار
از دستِ روزگار امانم که می دهد
۳
از من به گوشِ او که رساند حکایتی
مُزدش به خیر باد زبانم که می دهد
۴
تحسینِ اشکِ دّرِ یتیمم که می کند
انصافِ چشم ِاشک فشانم که می دهد
۵
تا شرح دادمی به قلم قصّۀ فراق
کاغذ به دستِ جان و جنانم که می دهد
۶
تا از طبیبِ درد بپرسم دوایِ دل
تسکینِ اضطراب ندانم که می دهد
۷
ای کاش دانمی ز که نالم کجا روم
دادِ نزاری از که ستانم که می دهد
تصاویر و صوت

نظرات