
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۹۳
۱
مرا نماز نبوده ست هوش یار به عید
بیا که وقتِ نیازست می بیار به عید
۲
ثوابِ آخرتت را دو گانه ای بگزار
سه کاسه یی به صبوحی به من سپار به عید
۳
شبِ برات گرفتم بهانه می کردی
چو روزۀ رمضان تا کی انتظار به عید
۴
چرا که مست نباشم چنان که بنمایند
به یک دگر همه خلقم هلال وار به عید
۵
کجاست مطرب و چنگ و دف این چه رسوایی ست
ازین نباشم هرگز به اختیار به عید
۶
خطیب مست شبانه ست و مقرّی ک خاموش
ز الصّلاتِ تو کی بشکند خمار به عید
۷
ز دستِ ساقی و شاهد نه او که شیخ اسلام
فرو برد به تبّرک می آشکار به عید
۸
ثلاثه یی بدهش تا فرازِ منبرِ وعظ
فصاحتی کند این پیرِ شرم سار به عید
۹
صبوح اگر چو نزاری روی به لطفِ کلام
درآمدی و بکردی شکر نثار به عید
نظرات