حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۵۹۷

۱

ساقیا تا خاطرم گیرد قرار

بیش تر هین هان بده کاسی سه چار

۲

اضطرابِ خاطرِ مجروح را

جز به می تسکین نیاید می بیار

۳

تا شود ساکن زمانی دردِ سر

دست گیرم باش یک دم پای دار

۴

تو مرا معذور دار ار من تو را

رنجه می دارم به حکمِ اضطرار

۵

بی قرارم از چه از بس دردِ دل

تو درین آتش ممانم بی قرار

۶

میخِ مجلس بودن از کسلانی است

در گرانان در فرو بند استوار

۷

از ملامت می شود مغزم تهی

با گران جان نسبتی دارد خمار

۸

خونِ رز در گردنِ هر کس دریغ

احتراز از خونِ ناحق زینهار

۹

می خوری چندان مخور کز دستِ عقل

جهل بستاند زمامِ اختیار

۱۰

ما و می بر یادِ رویِ دوستان

با کسی دیگر نزاری را چه کار

۱۱

حالیا غلمان و حوران حاضرند

بر امیدِ نسیه تا چند انتظار

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مجتبی
۱۳۹۷/۰۱/۲۶ - ۰۰:۲۰:۵۲
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن