
حکیم نزاری
شمارهٔ ۵۹۸
۱
به هیچ بندگیی گرچه نیستم در کار
تو شرطِ بنده نوازیِ خود فرو مگذار
۲
ز جنسِ عیب و هنر نیست آدمی خالی
من ارچه بی هنرم هم نظر دریغ مدار
۳
جزاین گناه ندارم که دوست می دارم
تورا و گرنه به جایِ خودست استغفار
۴
وگر جریمه ای از بنده در وجود آمد
به زلّتی نتوان شد ز دوستان بی زار
۵
ز من زمانه بگردید و روزگار گذشت
وگر تو نیز عنایت دگر کنی زنهار
۶
تو در کنارِ من انصاف را چنان باشی
که در میانِ خَزَف عِقدِ لؤلؤ شه وار
۷
ولی چو هستم از اوّل عزیز کردۀ تو
عزیز کردۀ خود را چنین مگردان خوار
۸
درست شد که ز من بر شکسته ای آری
به روزگارِ عنایت چنین نبود قرار
۹
چو نی نزار شده ست از درِ ملامت نیست
اگر بنالد و زاری کند نزاریِ زار
۱۰
از آستانۀ شاهِ جهان چنین محروم
تنی مریض و دلی مبتلا زهی سر و کار
تصاویر و صوت

نظرات