حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۶۰۱

۱

بویِ بهشت می‌دمد از بامِ نوبهار

هان تا به سر بریم خوش ایّامِ نوبهار

۲

خفتن حرام اگر هم چو عندلیب

پیوندِ صبح دم نکنی شامِ نوبهار

۳

باد صبا به وقتِ سحر می‌کند نثار

بر فرقِ سبزه دِرهمِ بادامِ نوبهار

۴

دستِ قضا ستیزۀ خورشید می‌کشد

بر آسمان علاقۀ اَعلامِ نوبهار

۵

خون است در پیالۀ لاله نه چیست پس

لعلِ مذاب ریخته در جامِ نوبهار

۶

سوسن نگر که بر طرفِ جوی می‌کشد

باز از نیامِ نامیه صمصامِ نوبهار

۷

گل‌ بین که بر سرش ز پیِ دفعِ آفتاب

از ابر سایه‌بان زده خیّامِ نوبهار

۸

بلبل فراز منبرِ سرو آمده است تا

در نشر خطبه تازه کند نامِ نوبهار

۹

هم چون سهیل و زهره و شِعرا و مشتری

آراسته‌ست باغ به اَجرامِ نوبهار

۱۰

عام است بر خلایقِ عالم چو صیتِ عدل

کس بی‌نصیب نیست ز انعامِ نوبهار

۱۱

با این همه طراوت و لطف و جمال و حسن

هم عاقبت فناست سرانجامِ نوبهار

۱۲

تلخ است بر نزاریِ شوریده روزگار

زهرِ فراقِ دوست در ایّامِ نوبهار

۱۳

هر صبح دم‌ سحاب ز لؤلؤیِ چشمِ من

پر می‌کند چو بطنِ صدف کامِ نوبهار

تصاویر و صوت

نظرات