حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۶۲۲

۱

مرا ز کوی تو آواره کرد بخت نفور

ز روی خوب تو دورم که چشم بد ز تو دور

۲

به کام دشمنم از کوی دوست آواره

ز دوستان حسود و ز دشمنان غیور

۳

به اتفاق امم حور در بهشت بود

ولی بهشت من آنجا بود که باشد حور

۴

شمایل تو در آیینهٔ دو چشم من است

به حکم عشق نه تو غایبی نه من مهجور

۵

کدام یک تویی اینجا کدام من هیهات

کدام نیست تویی ناظر و تویی منظور

۶

دگر به روی که بینم نظر چگونه کنم

به مهر و مه چو ز چشمم برفته باشد نور

۷

اگر چو زلف تو درهم شدم ز تاب فراق

که دیده‌ای که بر آتش حمول بود و صبور

۸

وگر چو چشم تو دور از لبت شدم بیمار

که خورد می که سرانجام ازو نشد مخمور

۹

خراب کردهٔ چشمان می پرست توام

که گاه مست خرابم کنند و گه مخمور

۱۰

و گر شکیب ندارد نزاری معتوه

مباش گو و بدارید عاقلان معذور

۱۱

از آن تتّبع عاقل نمی‌کند مجنون

که عاقلان همه در تیه غفلت‌اند و غرور

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۱۲۵۰

نظرات