حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۶۲۳

۱

خمار چشم تو داده‌ست چشم‌ها را نور

تو چشم خویش نگه‌دار تا شود مستور

۲

مگر که چشمهٔ حیوان ندیده‌ای جانا

چو خضر باش طلب گر که هست بادیه دور

۳

تو عالمی و علمدار تو‌ست شیطانی

تو عِلم گوی که شیطان شود ز تو مقهور

۴

چو راست گفتی و دیگر مکن تو کذّابی

که جای این بر نارست و جای آن بر حور

۵

ز چشم چشمهٔ معنی گشای و نیکوبین

که چشمه‌ها همه از چشم ما شود معمور

۶

چو چشم خویش وطن ساز از تکِ ظلمات

که راهِ‌وی به بهشت است نزد حور و قصور

۷

بگیر دستهٔ نرگس نزاریِ خوشگو

بخور تو بادهٔ مستانه از لبِ خَنّور

تصاویر و صوت

نظرات