
حکیم نزاری
شمارهٔ ۶۳
۱
در خرابات گدایان ز سر ناز میا
نشنیدی و ندیدی برو و باز میا
۲
زینهار از تو که با ساز مخالف نروی
راست می ساز چو بازآیی ناساز میا
۳
راه ما تا نکنی قطع مقامات مپوی
کوی ما تا نشوی خانه برانداز میا
۴
جای در باختگان است و بد انداختگان
در مقامرکده بی حرمت و اعزاز میا
۵
کنج ما گنج نهان است در او بنهفته
سوی ما تا نشوی معتمد راز میا
۶
تا سرافرازی و گردن کشی از ما دوری
پس بنه گردن تسلیم و سرافراز میا
۷
روی در کعبة وحدت نتوان با خود رفت
در چنین قافله با کثرت انباز میا
۸
تا نخوانند به آن جا نتوانی رفتن
بر پی بانگ دعا باز خوش آواز میا
۹
فاش مرغی است نزاری و چو بلبل بر گل
گو دگر بر سر این شاخ به پرواز میا
تصاویر و صوت

نظرات