
حکیم نزاری
شمارهٔ ۶۳۰
۱
بلای عشق تو ناگه ز در درآمد باز
مدار دور سلامت مگر سرآمد باز
۲
حُبوب مهر تو در کشت زار سینهٔ من
برست و تخم پراکند و در برآمد باز
۳
خدنگ غمزهٔ تو بر دلم به نسبت حال
هزار بار زهر بار خوشتر آمد باز
۴
دلم اگر چه برفت از ستیز تو یک چند
ولی به عجز چو خسرو ز شکر آمد باز
۵
گمان مبر که ز کویت دل ستمکش من
به ترّهات رقیب ستم گر آمد باز
۶
رقیب گو به ملامت مبالغت میکن
مرا چه غم چو دل آرام در برآمد باز
۷
گذشت نوبت هجران نزاریا خوش باش
که دور وصل و زمان طرف درآمد باز
نظرات