
حکیم نزاری
شمارهٔ ۶۳۳
۱
ای دل تن و جان و عقل در باز
گر پیش وصال میروی باز
۲
خواهی که جمال شاه بینی
بر هم دوزی دو دیده چون باز
۳
نی نی ز من ای دو دیده بشنو
این بربندی و آن کنی باز
۴
خود این همه قصه چیست کلّی
هر چیز که آن جزوست در باز
۵
چون موکب عاشقان روان شد
خود را به طفیل در ره انداز
۶
سر بر قدم محققان نه
کردن ز مقربان برافراز
۷
در مقدم دوست خاک شو تا
بر دیده نشاندت به اعزاز
۸
به زین همه یک حدیث بشنو
ای از همه کاینات ممتاز
۹
او باشی اگر تو خود نباشی
رو خانهٔ او ز خود بپرداز
۱۰
عیبش مکنید اگر نزاری
از خلق نگه ندارد این راز
۱۱
با سنگ اگر این حدیث گویند
ای سنگدلان برآرد آواز
تصاویر و صوت

نظرات