حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۶۳۵

۱

مرا که دست به روی خرد نهادم باز

به تَرهاتِ دگر مشتغل ندارد باز

۲

ترا ز من چه خبر در مقام وجد که درد

به حضرت ملکی می‌برم که داند راز

۳

نفاذِ امر به جز عشق را مسلم نیست

چه بانگ چنگ به نزدیک کر چه بانگ نماز

۴

به هرزه عمر گران مایه می‌کنی ضایع

مکن که مرگ یقین بهتر از حیات مجاز

۵

عنان به مرکب توسن مده مگر به حساب

به چکسه باز نیاید چو اوج گیرد باز

۶

ازین نشیب نشیمن طلب گذر که مگر

بر آشیانهٔ وحدت پری به بال نیاز

۷

بر آستانی و با راستان نه‌ای هیهات

اگر به سیم نه‌ای ملتفت چو زر مگداز

۸

به خویشتن چه شوی معجب ای مجاز پرست

سری به دست که آنگاه گردنی بفراز

۹

مصاحبی طلب اندر مسالک تحقیق

که جانب تو رعایت کند به صد اعزاز

۱۰

اگر ز پای در آیی ز دست نگذارد

و گر ز چشم بیفتی نظر نگیرد باز

۱۱

نزاریا نظر از اهل روزگار ببر

به صبر خو کن و با درد خویشتن می‌ساز

تصاویر و صوت

نظرات