
حکیم نزاری
شمارهٔ ۶۶۴
۱
تویی یار دیرینهٔ همنفس
نباشد به جای توام هیچکس
۲
وصال توام آرزو میکند
نمیآید از سر برون این هوس
۳
دلم میرود بر پی سوز عشق
رود کاروان بر خروش جرس
۴
گناهی به جز عاشقی چیست هیچ
گنهکار را جای باشد حرس
۵
جفاها که بر بندهات میکنی
کسی با تو هرگز نگوید که بس
۶
ز سیلاب چشمم تغیّر کند
اگر باز گویند پیش اَرس
۷
ز جانم نمانده ست جز یک رمق
اگر میتوان هیچ فریادرس
۸
زمان تا زمان منقطع میشود
کدامین زمان بل نفس تا نفس
۹
نزاری اگرچند خوش بلبلی ست
به دستان نیابد خلاص از قفس
۱۰
ز معتوه معنی و صورت مجوی
سراسیمه نه پیش بیند نه پس
تصاویر و صوت

نظرات