
حکیم نزاری
شمارهٔ ۶۷۳
۱
دلا سر پوشِ خوانِ سّرِ او باش
مکن تا او نگوید سرِّ او فاش
۲
به چشمِ دوست رویِ دوست می بین
همه تن دیده شو بی دیده می باش
۳
به چشمِ خود چه خواهی دید خود را
خودی از پیشِ خود برداری ای کاش
۴
نهان شو چون صدف در بحرِ اسرار
[گهی] می پوش گوهر گاه می پاش
۵
به دستی شمعِ اِلّا الله برافروز
به دیگر دست لا را دیده بخراش
۶
درِ او می زنی از خود به در شو
کسِ او باش و ایمن شو ز اوباش
۷
نزاری طاقتِ نورِ خورت نیست
برو سر در گریبان کش چو خفّاش
تصاویر و صوت

نظرات