حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۶۹۰

۱

که می آرد به دل پیغامِ یارش

که باد از صدقِ دل جانم نثارش

۲

نیارامد دلم تا روزِ محشر

مگر آن شب که گیرم در کنارش

۳

غلامِ نکهتِ بادِ صبایم

که دارد بویِ زلفِ مشک بارش

۴

گلش گر در چمن بیند نشیند

سنانِ رشک در پهلویِ خارش

۵

که باشد نرگسِ رعنا که خود را

کند نسبت به چشمِ پر خمارش

۶

بماند زادۀ کانِ بدخشان

خجل از رشکِ لعلِ آب دارش

۷

خلافِ سرو اگر بالا نماید

گریزد ز آن بلا در زینهارش

۸

عجب نبود اگر در روضه طوبا

زمین بوسد نه سرو جویبارش

۹

بلرزد از حسد سروِ پیاده

چو برطرفِ چمن بیند سوارش

۱۰

عجب چابک سواری وین عجب تر

که قلبِ دوستان باشد شکارش

۱۱

نه زر دارم نه زور و هیچ غم نیست

ز زاریِ نزاریِ نزارش

تصاویر و صوت

نظرات