حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۷۲۸

۱

خروس بانگ برآورد و صبح کرد طلوع

صبوح لازم حال است در اصول و فروع

۲

گزیر نیست ز شرب مدام و مادامم

که اهل راز درین شیوه کرده اند شروع

۳

حکیم نیست که گوید نمی خورم باده

به نزد عقل روا نیست عذر نا مسموع

۴

چو بوی می به دماغم رسد دلِ مستم

شود کف افکن از اضطراب چون مصروع

۵

غلام همت آن نیک نفس خوش نفسم

که خاطری متفرق همی کند مجموع

۶

ز درد پا نتوانم ز پای خم برخاست

شدم به حکم حرج فارغ از سجود و رکوع

۷

بیاورید و به پیکار در کشید مرا

که من ز نسخه دیوان فطرتم موضوع

۸

چو مست آمدم از خنب خانه مبدا

مکن ملامتم این جا مگوی نا مشروع

۹

در اعتقاد نزاری خلاف جایز نیست

که گفته اند که با اصل خود کنند رجوع

تصاویر و صوت

نظرات