حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۷۳۸

۱

هر که نباشد چو من پس‌رو ارباب عشق

خامی و افسرده‌ایست بی خبر از باب عشق

۲

مدعیان کرده‌اند پشت بر احکام عقل

معتقدان کرده‌اند روی به محراب عشق

۳

ترک خور خواب کن برگ مشقت بساز

نیست به آسودگی رخصت اصحاب عشق

۴

ای که بهشت آرزو می‌کنی و غافلی

روضهٔ ما کوی دوست رضوان بوّاب عشق

۵

گردن عشاق بین قید به زنجیر شوق

بر در مشتاق بین جذب به قلّاب عشق

۶

هر چه مشوش شود جوف دماغ خرد

گو به من آی و بخور شربت جلّاب عشق

۷

برق نفاقش بزد سوخته خرمن بماند

هر که به رغبت نداد خانه به سیلاب عشق

۸

نقد نبهره نزد عشق چو قلّاب عقل

گشت روان لاجرم سکهٔ ضراب عشق

۹

کشتی تدبیر ما کی به درآید ز موج

عشق محیط است و عقل غرقه به گرداب عشق

۱۰

سوز و نیازی رسید قسم نزاری و بیش

کلکی و فکری نداشت از همه اسباب عشق

تصاویر و صوت

نظرات