حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۷۵۷

۱

نه بی تو طاقتِ صبر و نه با تو رویِ وصال

ترا ز من چو مرا از جهان گرفت ملال

۲

سمومِ هجر تو دود از دلم برآوردی

اگر نه بویِ تو می بُرد می ز بادِ شمال

۳

رقیب راست گمان می برد که پندارد

که در کنارِ منی روز و شب ولی به خیال

۴

چو بر تو شیفته تر می شوم ز غایتِ شوق

تو هم فریفته تر می شوی به حسن و جمال

۵

ترا که دوست گرفتم گمان نمی بردم

به دشمنی و چنین دشمنی به حّدِ کمال

۶

ببخش بر منِ مسکین اگر دلی داری

که بر اسیرِ زبون رحمت آورد قتّال

۷

چو نا امید شوم دم به دم بر آن باشم

که از دیارِ تو رحلت کنم هم اندر حال

۸

و لیک بی دل و بی جان کجا توانم رفت

که مبتلا شده ام هم چو مرغِ بی پر و بال

۹

نزاریا چه کنی هم چنین به زاریِ زار

جفاش می کش و خوش می گری و خوش می نال

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۱۴۰۴

نظرات