حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۷۶۲

۱

تویی که بر تو نباشد مرا نظیر و بدل

منم که از تو نگردم جدا به تیغِ اجل

۲

بیا که در همه عالم به مهربانیِ ما

کسی دو عاشقِ صادق دگر نبیند بَل

۳

که خود ز شفقتِ ما تا هزار سالِ دگر

میانِ خلقِ جهان عاشقان زنند مثل

۴

هنوز رویِ تو نادیده آشنا بودیم

تو خود حواله ی ما بوده ای به حکمِ ازل

۵

به چشمِ عشقِ دلت برگزیده ایم نخست

به مهرِ جانِ خودت پروریده ایم اوّل

۶

امید و بیمِ من از دوزخ و بهشت تویی

وگر نه آن چه خطر دارد این یکی چه محل

۷

بهشتِ جانِ نزاری تویی و خوش تر از آن

نیافرید بهشتی خدای عّزَوجَلّ

تصاویر و صوت

نظرات