حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۷۶۴

۱

چند خواهم سوخت آه از دردِ دل

در عذابم سال و ماه از دردِ د ل

۲

هر چه کردم قصد آه از دستِ دوست

بر نفس بگرفت راه از دردِ دل

۳

حالتی دارم که نتوان گفت باز

گه ز سوزِ عشق و گاه از دردِ دل

۴

سینه ای هم چون تنور از سوزِ عشق

رنگِ رویی هم چو کاه از دردِ دل

۵

در وجودم می فتد برقِ فراق

هم چو آتش در گیاه از دردِ دل

۶

گر فرو گریم همه اجزایِ خاک

خون شود بی اشتباه از دردِ دل

۷

هم مگر صاحب نظر یا بد خبر

چون کند در من نگاه از دردِ دل

۸

چون منی داند که من چونم ز هول

دردِ دل باشد گواه از دردِ دل

۹

بر نزاری گر بنالد عیب نیست

قصّه بنویسم به شاه از دردِ دل

۱۰

گویم ای دردِ مرا درمان ز تو

با تو آوردم پناه از دردِ دل

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۱۴۱۳

نظرات