
حکیم نزاری
شمارهٔ ۷۷۶
۱
گیتی بهشت وار شد از روزگارِ گل
در باغ بشکفید رخِ چون نگارِ گل
۲
شد زاغ چون عطارد در باغ سوخته
تا شد پدید چهرۀ خورشیدوارِ گل
۳
گل جامه چاک زد چو بشد نرگس از چمن
گویی بشد ز فرقتِ نرگس قرارِ گل
۴
مانَد به چنگِ ساخته اکنون نوایِ مرغ
ماند به عودِ سوخته اکنون بخارِ گل
۵
گر خواست دارِ باده بود طبعِ ما کنون
زیرا که بلبل است کنون خواست دارِ گل
۶
در خانه گر کنیم کرانه کنون رواست
زیرا که جایِ ما نشود جز کنارِ گل
۷
در بوستان کنیم به دیدارِ دوستان
تن ها فدایِ باده و دل ها نثارِ گل
۸
اکنون که روزگار نزاری به کام ماست
نتوان گذاشت جز به طرب روزگارِ گل
تصاویر و صوت

نظرات