حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۷۷۹

۱

کرد آشکار بادِ بهاری نهانِ گل

وز گشتِ روزگار یقین شد گمانِ گل

۲

اندوه و غم نهان شد و لهو و طرب یقین

تا گشت آشکار جمالِ نهانِ گل

۳

تا باز شد دو دیدۀ ابر از گریستن

یک دم قرار نیست ز خنده دهانِ گل

۴

چون گل ز کبر و ناز نگوید همی سخن

بلبل بود به وقتِ سخن ترجمانِ گل

۵

گویی نسیم دعوتِ عیسی همی دهد

هر باد کان برون جهد از بادبانِ گل

۶

شاخِ گل آسمان شد و از ابرِ نو بهار

پر مشتری و زهره شود آسمانِ گل

۷

ای من غلامِ خالِ رخ ماه رویِ خویش

چون نقطه ای ز مشک زده بر میانِ گل

۸

از لعل سیم دارد و از مشکِ ناب چشم

آن در میانِ یاسمن این در میانِ گل

تصاویر و صوت

نظرات