
حکیم نزاری
شمارهٔ ۷۸
۱
قیامت بر انگیخت ما را ز خواب
به محشر رسیدیم و خیر المآب
۲
سرافیل وحدت فرو کوفت صور
ولی مرده دل در نیامد ز خواب
۳
بر آورد از سوزناکان دمار
ز افسرده نه تف بر آمد نه تاب
۴
قیامت در این حال ما منتظر
وگر بر نیندازد از رخ نقاب
۵
به دیوان روز مظالم به حشر
بماند خجل از سوال و جواب
۶
چه آن جا به کارست از این جا ببر
چو بردی ز فردوس بشنو خطاب
۷
به زلزال ارض و به طی سما
چه حاجت تو را وقت خود بازیاب
۸
وگر هم بر افتد زمان و زمین
مخور غم چو ایمن شدی از عذاب
۹
به زاری نزاری فرومانده ای
چو مجرم میان ثواب و عقاب
۱۰
حساب ار به اعمال و کردار ماست
خدایا مکن نا امید از ثواب
نظرات