
حکیم نزاری
شمارهٔ ۷۸۹
۱
ز راهِ لطف درین کلبۀ خراب خرام
که من ترا ز تو خواهم نه نامه و نه پیام
۲
وگر قدم نکنی رنجه حکم نتوان کرد
علی الخصوص که تو حاکمی و بنده غلام
۳
دلِ مرا سرِ چندین شکیب ممکن نیست
کدام شیفته ساکن بود به صبر مدام
۴
به صابری نتوان کرد عاشقی بنگر
که راه عشق کدام است و راه صبر کدام
۵
کجا که روی تو بینند خلد نیست حلال
کجا که وصل تو خواهند کعبه نیست حرام
۶
چه باک اگر بفتادم ز چشمِ دشمن و دوست
چه التفات بود عشق را به ننگ وز نام
۷
غمی به هر نفسی بر دلم منه بنشین
سری به هر قدمی در رهت نهم بخرام
۸
حمایتِ تو نماید مرا ز هجر خلاص
عنایتِ تو رساند مرا ز وصل به کام
۹
ترا وفایِ من و شفقت نزاری بس
مرا رضایِ تو و رحمت خدای تمام
تصاویر و صوت

نظرات