
حکیم نزاری
شمارهٔ ۸۰۲
۱
چو بر یادِ لبش در مسکراتم
خضر بر چشمۀ آبِ حیاتم
۲
اگر در مسکراتم وجد باشد
وگر در وجد باشد مسکراتم
۳
به وجهی بت پرستم زان که دایم
خیالِ او بود عزّی ولاتم
۴
همین تا دم زنم خیلِ خیالش
فرو گیرند حالی شش جهاتم
۵
هم از مبدایِ فطرت باز دادند
به حسنِ اهتمامِ عشق ذاتم
۶
مگر هم عشق بردارد حجابم
که محجوب است عقلِ بی ثباتم
۷
فرود آرد به منزل گاهِ دردم
بیندازد ز گردن سیّئاتم
۸
وگرنه در میان بیم و امّید
که بیرون آورد زین مشکلاتم
۹
تویی هم خود حجابِ خود نزاری
به دعوی قطره چون گوید فراتم
تصاویر و صوت

نظرات