حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۰۸

۱

دردمندم وز وصالِ یار درمان نیستم

هیچ دردی صعب تر از دردِ هجران نیستم

۲

گرچه می داند که بر جانم ز هجرِ یار چیست

آن چنان زارم که گویی در بدن جان نیستم

۳

رسمِ قربانی ست اندر کیشم اسماعیل وار

گر به تیغِ هجرِ آن مه روی قربان نیستم

۴

داغ حرمانش به کل جان و دلم مجروح کرد

چون کنم آخر که تابِ داغ حرمان نیستم

۵

سال ها شد تا سپردم در رهِ عشقش قدم

ذرّه ای آگاهیِ آغاز و پایان نیستم

۶

سر ز پای و پای از سر باز می نشناختم

بی خبر بودم درین سودا خبر زان نیستم

۷

چون نقاب معرفت از عشق او برداشتم

گر دگر نشناختم چیزی غمِ آن نیستم

۸

من چو ترکِ کفر و دین گفتم چه بیمِ نام و ننگ

کفر اگر لازم شود در بندِ ایمان نیستم

۹

روی و زلفِ دل برِ من کفر و ایمانِ من است

تا نپنداری که من از اهلِ ادیان نیستم

۱۰

تا نزاری مذهبِ آن زلفِ کافر دل گرفت

در مسلمانی اگر هستم مسلمان نیستم

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۵۱

نظرات