
حکیم نزاری
شمارهٔ ۸۱۶
۱
دگر باره پیرانه سر درفتادم
به چنگالِ شوخی دگر درفتادم
۲
گذر بر صراطِ رهِ عشق کردم
بلغزید پایم ز سر در فتادم
۳
ز بس کآرزومند بودم به شیرین
ز بی طاقتی با شکر درفتادم
۴
ملامت مکن گو مشنِّع ز خوبان
حذر کن که من معتبر درفتادم
۵
به چاه زنخدانِ یوسف جمالی
ز دستِ دلِ بی خبر درفتادم
۶
چه برمن برفت از قضا ای عزیزان
که بی اختیار از قدر درفتادم
۷
صوابِ شما احتیاط است اگر من
به دامِ خطا و خطر درفتادم
۸
از آن شد چنین روزگارِ نزاری
به زاری که بی سیم و زر درفتادم
تصاویر و صوت

نظرات