حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۲۸

۱

مرا که از تو میسّر نمی شود یک دم

دمی که بی تو برآید نه دم بود که ندم

۲

خلاصه هر دم وقت است از حیات بلی

دمی که بی تو رود آن نه دم بود که عدم

۳

من آن نی ام که خلافِ محبّتِ تو کنم

اگر سرم برود در سرِ ثباتِ قدم

۴

من از تو راحت و شادی طمع نمی دارم

که دوستی همه سرمایۀ غم است و الم

۵

به اتّفاقِ ملاقات قانعم از تو

به مدّتی که میسّر شود ز بیش وز کم

۶

تو شاه بازی و اَولا به دست شاهانی

وصال تو نبود لایقِ عبید و خدم

۷

تو سر به سیم و زرِ سد خزینه درناری

دهان تو نتوان کرد مشتبه به درم

۸

قد ترا نتوان گفت سرو و هم نبود

به سرو بر گل و شفتالو و انار به هم

۹

گمان نبرد کسی تا ندید چشم و لبت

که این دو مستِ ملیح اند رشکِ ترک و عجم

۱۰

دم از نزاری تو بی تو بر نمی آید

از آن چنین نَفَسش آمده ست با یک دم

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۷۰

نظرات