حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۲۹

۱

شبانه دوش که تنها به کنج خود بودم

ز هولِ صاعقه و بانگِ رعد نغنودم

۲

ز بی دلی وز بی طاقتی بترسیدم

ز بی کسی وز بی هم دمی بفرسودم

۳

ز ممکنات نبد یارِ دستِ من جز جام

ز کاینات جز آوازِ رعد نشنودم

۴

سرم گران شد اگرچه دماغ بود سبک

ولی دماغ و سر از غّل و غش بپالودم

۵

درین میانه به خاطر درآمد این که چرا

چنین شکسته دلم کی شکسته دل بودم

۶

ز نورِ آینۀ خنب خانه شد روشن

سبک به صیقلِ می زنگِ سینه بزدودم

۷

به یادِ دوست که من هیچ نیستم همه اوست

ز جامِ عشق شراب شبانه پیمودم

۸

به پایِ مردیِ لوح اللّهم نبد حاجت

به دست کاریِ خود مرده زنده بنمودم

۹

به نورِ عکسِ قدح در سوادِ ظلمتِ شب

ز موجِ قلزِم طوفان خلاص شد زودم

۱۰

زمانه منقلب احوالِ نا جوان مردیست

ز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودم

۱۱

دریغ عمر که بگذشت و یک نفس ایّام

ز روزگار نزاری نداشت خشنودم

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمد سالمی
۱۳۹۷/۰۷/۱۶ - ۰۱:۱۹:۰۳
سلام. به نظر من مصرع دوم از بیت دوم که به این صورت نوشته شده غلط است:ز بی کسی وز بی هم دمی بفرسودمو باید به این صورت نوشته شود:ز بی کسی وز بی همدمی بفرسودمبا تشکر
user_image
محمد سالمی
۱۳۹۷/۰۷/۱۶ - ۰۱:۲۳:۵۶
سلام. به نظر من مصرع اول از بیت ماقبل آخر غلط است:زمانه منقلب احوالِ نا جوان مردیستز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودمو باید این گونه نوشته شود:زمانه منقلب احوالِ ناجوانمردیستز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودم