
حکیم نزاری
شمارهٔ ۸۳۴
۱
اندر دو کون جانا بی تو طرب ندیدم
دیدم بسی عجایب چون تو عجب ندیدم
۲
من بر دریچۀ دل بس گوشِ جان نهادم
بی حد سخن شنیدم امّا دو لب ندیدم
۳
ای ساقیِ گزیده مانندت این دو دیده
اند عجبم نیابد ، اندر عرب ندیدم
۴
گویند سوزِ آتش باشد نصیب کافر
محروق از آتش تو جز بولهب ندیدم
۵
بر بنده ناگهانی کردی نثار رحمت
جز لطفِ بی حدِ تو او را سبب ندیدم
۶
هم شمس و هم قمر تو هم نور و هم بصر تو
ای مادر و پدر تو جز تو نسب ندیدم
۷
هیهات ای نزاری فضل و ادب رها کن
تا تو ادب بجستی در تو ادب ندیدم
تصاویر و صوت

نظرات
مریم نوربخش