حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۳۷

۱

ز بس مشقّت و محنت که در سفر بکشیدم

به جان رسیدم و در آرزوی دل نرسیدم

۲

جهان بگشتم و بر کوی دوستان بگذشتم

به بخت و طالعِ خود کس ندیدم و نشنیدم

۳

به داستان برم آن گه به دوستان بنویسم

ملامتی که کشیدم قیامتی که بدیدم

۴

رواست گر بچکد خونِ جانم از رگِ دیده

چرا به تیغِ وداعش ز رویِ دوست بریدم

۵

رسید آن چه رسید از جفایِ چرخ به رویم

بسا که دست به دندانِ اعتبار گزیدم

۶

به اختیار مرا چون عَلَم نمود به عالم

کسی که از همه عالم به اختیار گزیدم

۷

نه مرغ در قفس الّا رهِ خلاص نجوید

به آرزو طلبم ره بدان قفس که پریدم

۸

ندانم ار برسد قدرِ جامِ وصل به دستم

کنون که شربتِ قاتل ز جامِ هجر چشیدم

۹

نزاریا به قدم استوار باش رها کن

ز روزگار شکایت مکن که جور کشیدم

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۸۰

نظرات