حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۴

۱

چو عشق پرده بر افکند و عقل شد محبوب

چه باک که از آن به دیوانگی شدم منسوب

۲

به عشق پرتو خورشید عشق می جویم

وگرنه عقل چه بیند به دیده ی معیوب

۳

قدم چو باز نگیرم همه به دست آرم

علی الخصوص چنین طالب و چنان مطلوب

۴

به صدق دشمن جانیم و در نمی گنجد

محبت دگری با محبت محبوب

۵

هزار سلسله بر هم شکسته ام آخر

که راست طاقت چندین شکایت از رخ خوب

۶

فراق لیلی و بی صبری من مجنون

نسیم یوسف و خرسندی دل یعقوب

۷

نزاریی که به دیوانگی سمر باشد

از او محال بود صابری هم از ایوب

تصاویر و صوت

نظرات