حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۵۰

۱

منم که برنکنم از آستان یار سرم

اگر به سنگ بکوبند هم چو مار سرم

۲

به دیده چون بخرامد نهم چرا ننهم

به زیر هر قدمش گر بود هزار سرم

۳

بر آستان درش سر نهاده پندارم

که آفتاب گرفته ست در کنار سرم

۴

نگاه نرگس مستش به کیست آه دریغ

که چون بنفشه فروشد درین خمار سرم

۵

چو بر حریر نی ام در کنار گل خفته

دریغ نیست که بالین کند ز خار سرم

۶

به اختیار بدادم ز دست دامن دل

ولی ز دست ندادم به اختیار سرم

۷

گذشت عمرم و عمری گذشت تا مانده ست

برون ز غرفه ی امید ز انتظار سرم

۸

سر عزیز چرا می دهم به دست فنا

نه آخر از در یار است یادگار سرم

۹

نزاری ام نه به زاری چو غافلان دگر

که پای مال کند خوابِ روزگار سرم

۱۰

اگر چه بی سر و پایم فرو نمی آید

به چار بالش ارکان افتخار سرم

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۹۴

نظرات