حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۶

۱

زهی قدر من گر وصال حبیب

دگر باره روزی شود عن قریب

۲

چلیپای زلفش کنم طوق حلق

چنانش پرستم که رهبان صلیب

۳

چو مجنون به عشق و چو لیلی به حسن

من و او قریبیم و هر دو غریب

۴

ز حوران نگوید دگر وز بهشت

اگر چشم مستش ببیند خطیب

۵

ز روح عرق چین خوش بوی او

ندارد گلاب نسیمی نصیب

۶

عرق چین او هم چو انفاس روح

دهد مرده را زندگانی به طیب

۷

به معجز مسیح است گویی که هست

لبش را همین معجزات عجیب

۸

مرا از مبادی فطرت مگر

نیاموخت جز عشق بازی ادیب

۹

مداوای عاشق عقاقیر عشق

علاج نزاری چه داند طبیب

۱۰

به عشق ار کنی نسبت خود درست

چو تو کس نباشد حسیب و نسیب

تصاویر و صوت

نظرات