حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۸۶۳

۱

دگر سفر نکنم گر به دوست بازرسم

هلاکِ خویشتن این بس که می کند هوسم

۲

بقایِ عمر همی خواهم از خدا چندان

که رویِ دوست ببینم همین مراد بسم

۳

حیات اگر به سر آید امید می دارم

که پیشِ دوست شود منقطع پسین نفسم

۴

فراق هم به نهایت رسد ولی به وصال

مساعدت نکند بخت از آن همی ترسم

۵

هلاکِ اهلِ نظر شربتِ مفارقت است

اگر نه زنده‌دلان را نه تیغ کشت و نه سم

۶

ز یار دور فتادم چو عندلیب از گل

مگر خدای ببخشد خلاص ازین قفسم

۷

تو آن مبین که سفر کردم از دیارِ حبیب

گرش ز پیش برفتم هنوز بازپسم

۸

مرا مگوی نزاری بر او بده خاطر

به دیگری که ارادت نمی رود به کسم

۹

به کفر و دین نکنم التفات در غمِ دوست

وگر قبول نداری به جانِ دوست قسم

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۱۱۰

نظرات