
حکیم نزاری
شمارهٔ ۸۸۴
۱
یک ام شبی که به خلوت جمال دوست ببینم
به از ممالک روی زمین به زیر نگینم
۲
سماع بربط و جام خوش و حریف موافق
به روی دوست برآنم که در بهشت برینم
۳
نه مرد باشم و باشم سزای آتش دوزخ
اگر بهشت برین بر سرای دوست گزینم
۴
اگر سعادت آنم بود که وقت شهادت
به پیش دوست بمیرم زهی حیات پسینم
۵
تو مهربانی من بین که از حوالی کویش
برون نمی شوم ار می کشد رقیب به کینم
۶
شرابخواره و شاهدپرست و عاشق ورندم
و گر حیات بود تا مدار دور و برینم
۷
به هیچ شهر نرفتم که برنخاست قیامت
صلاح کار من است ار به گوشه ای بنشینم
۸
چرا به شیفتگی کردنم معاف ندارند
که آشنا شده ی مردمان رند لعینم
۹
برادران حقیقی و دوستان قدیمی
برای مزد خدا رها کنید چنینم
۱۰
به روی دوست درست است اعتقاد نزاری
کجا روم چه کنم گو مباش دنیی و دینم
تصاویر و صوت

نظرات