
حکیم نزاری
شمارهٔ ۸۸۹
۱
من اگر مست خرابم چه کنم مست توام
خطر از نیستیم نیست اگر هست توم
۲
توبه خود کرده ای از روز الستم گستاخ
جرعه ی جام بلی خوردم از آن مست توم
۳
صید دیرینه ی عشقم ز پس پنجه سال
نیست ممکن که رهایی بود از شست توم
۴
گر نداری سر من وای من و چشم امید
دست من گیر که دیرست که بر دست توم
۵
آب حیوان و من بادیه پیموده چنین
کی شود سیر دل تشنه ؟؟؟ست توم
۶
گر چه پیوسته کند سوز غمت بر دل من
من همان شیفته ی خامش پیوست توم
۷
جز به نام تو زبانم نگشاید ورنی
خود تو دانی که نزاری به زبان بست توم
تصاویر و صوت

نظرات