
حکیم نزاری
شمارهٔ ۸۹
۱
ای شب هجران تو روز حسیب
زهره ی شیران بچکد زین نهیب
۲
جمله تویی از خودی ام وارهان
در ره من نیست به جز من حجیب
۳
با تو نخواهم به اضافت حضور
وز تو ندارم به مسافت شکیب
۴
هر چه کنی حاکم مطلق تویی
خواه رعایت کن و خواهی عتیب
۵
وصل امان کی دهدم بی خیال
عشق فرح کی دهدم بی فریب
۶
درد و دوا چیست فراق و وصال
عشق و خرد چیست فراز و نشیب
۷
گرچه بپیچی ز نزاری عنان
من چه کنم می رومت در رکیب
نظرات