
حکیم نزاری
شمارهٔ ۸۹۵
۱
مکن ملامت اگر شهر بند کوی توام
بیا که جان به لب آمد در آرزوی توام
۲
کهای کوی توام من که و محبت تو
سگ سگان سگان سگان کوی توام
۳
در آرزوی دمی ام به خواب و بیداری
که دیده باز نشود یک نفس به روی توام
۴
مرا چه میل به تو یا چه اتصال به تو
کمند عشق چنین می کشد به سوی توام
۵
نزاری توام آخر به زاریم مگذار
تو همنشین من و من به جست و جوی توام
نظرات