
حکیم نزاری
شمارهٔ ۹۰۵
۱
ما از آن جامِ الستی مستیم
نیستانیم و ز هستان هستیم
۲
رویِ هُشیاریِ ما ممکن نیست
رفته از دست چو تیر از شستیم
۳
مشکلِ زهد و ورع بگشادیم
توبه چون زلفِ بتان بشکستیم
۴
لایق حضرتِ جانان نقدی
نیست جز جان که بدو بفرستیم
۵
در جهان چون بت ما نیست بتی
که به جایِ بتِ خود بپرستیم
۶
اوست ممثولِ مثالاتِ دهور
ما ز تمثال و مثل وارستیم
۷
مبتلاییم به بالاش از آن
بر سرِ کویِ بلا بنشستیم
۸
از دل و دین و حواری و قصور
ببریدیم و بدو پیوستیم
۹
عشق ساقی و نزاری هشیار
باری القصّه از آن میمستیم
نظرات