
حکیم نزاری
شمارهٔ ۹۱۱
۱
با تو دارم هرچه دارم از جدید و از قدیم
باز از کونین نه امید می دارم نه بیم
۲
چون زبهرِ دوستیِ با من دشمنند
دشمنان خویشتن را دوست میدارم عظیم
۳
آی دل آشفته گر به مقصد رهبری
پای مجروح است و سَیرت بر صراط مستقیم
۴
تو مس آلوده ای و عشق کوره امتحان
کی شود پاکیزه تا در بوته نگدازند سیم
۵
نیست ممکن وصف درد عاشقان کردن که هست
مادر دوران مگر از جنس این دولت عقیم
۶
گر درونت نیست راه از خود برون نا آمده
تا که علت نگذرد صحت نمییابد سقیم
۷
تا نباشی بت پرست ای یار یاری دوست دار
در فروغِ طلعتش خاصیت دست کلیم
۸
گر بمیری هر نفس در آرزوی روی او
بازت از سر زنده گرداند به انفاس نسیم
۹
مرد این معنی نزاری نیست دعوی مکن
پای چندانی فرو میکن که حد دارد گلیم
۱۰
آتش و آب و خلیل و خضر تمثیلند و تو
قابل آب بهشتی منکر نار جحیم
تصاویر و صوت

نظرات