
حکیم نزاری
شمارهٔ ۹۲۳
۱
ما که مستانِ الستیم چنان مستانیم
که دگر حاجتِ آن نیست که می بستانیم
۲
نیستی چیست نماندن نفسی بر یک حال
استحالت نکند هستی و ما هستانیم
۳
ساکنانیم و همه طوفِ سماوات کنیم
خامشانیم و چون بلبل همه سَدْدَستانیم
۴
گه لگد کوبِ رقیبان چو بساطِ چمنیم
گه خوش و تازه و خندان چو گلِ بستانیم
۵
گاه در معرکه با تُرکِ فلک هم نیزه
گاه با زهره و به خلوتکنده همدستانیم
۶
سخن راست بیا تو زِ نزاری بشنو
بشنود هر که بداند که زِ قوهستانیم
نظرات