
حکیم نزاری
شمارهٔ ۹۳۶
۱
مهر من ای ماه روی مهربان
ای مَلَک بر بام حسنت سایه بان
۲
گر گناهی کرده ام بگشای لب
تا چرا بربسته ای با من زبان
۳
بیش ازین ابرو ترش بر من مدار
هم چرا این تلخ از آن شیرین دهان
۴
رحم کن بر مردم چشمم ببخش
کز تو در خون است روزان و شبان
۵
چون بود مشتاق بی روی حبیب
شوره ی گرم و برو ماهی تپان
۶
من به جان معراج کردم گر رقیب
برگرفت از بام وصلت نردبان
۷
حسن جانان می رباید دل ز ما
حسن و دل آن کشتی و این بادبان
۸
سیب و شفتالو بسی چیدم ز باغ
بی خبر در خواب غفلت باغبان
۹
خیمه بگشای از نزاری رخ مپوش
بس بود زلف سیاهت سایه بان
تصاویر و صوت

نظرات