حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۹۴۳

۱

آرزومندم به روی دوستان

جان و دل دارم به سوی دوستان

۲

وای وای از اشتیاق یارکان

آه آه از آرزوی دوستان

۳

یاد آن شب ها که بودی تا به روز

شوق ما بر های و هوی دوستان

۴

دست ما و دامن خیل خیال

روی ما و خاک کوی دوستان

۵

ما ندانستیم شرط دوستی

برشکستیم از عدوی دوستان

۶

عمر تاوان کرده ایم الّا هم آنک

صرف شد در جست و جوی دوستان

۷

از بهشت و حور و غلمان فارغیم

راح می خواهیم و روی دوستان

۸

عنبر و مشک و بهار و باغ ما

خُلقِ یاران است و خوی دوستان

۹

هم صبا جانِ نزاری را حیات

می دهد هر شب به بوی دوستان

تصاویر و صوت

نظرات