حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۹۶۸

۱

ضرورت است جدایی ز دل ستان کردن

به خویشتن که تواند وداع جان کردن

۲

مرا قبول نمی باشد ارکسی گوید

که خو زهم دم دیرینه وا توان کردن

۳

چه خوش ترست علی رغم جان دشمن را

نظر به روی دل آرای دوستان کردن

۴

عذاب دوزخ اهل دل ار بدانی نیست

مگر مفراقت یار مهربان کردن

۵

بگویمش که دوا چیست هر که می خواهد

که رو به دوست کند پشت بر جهان کردن

۶

مرا مگوی که بستان خوش است و بلبل مست

خموش باز نمی باشد از فغان کردن

۷

غنیمت است تو باری برو که خاطر ما

نمی رود به تماشای بوستان کردن

۸

کسی رود به تفرج که رغبتش باشد

نظر به یاسمن و باغ و ارغوان کردن

۹

هزار بار بگفتم نزاریا که سفر

نه کار توست نباید که امتحان کردن

۱۰

مجال زور نباشد به لاف گاه قوی

خطاست دست به سر پنجه در میان کردن

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۲۱۰

نظرات