
حکیم نزاری
شمارهٔ ۹۷۳
۱
مرا به فخر بود طوق فقر در گردن
خطا بود به نعیم خسان طمع کردن
۲
ز لحم خوک غذا ساختن بسی بهتر
که جان و تن به طعام یتیم پروردن
۳
به گلخن از پی نان ریزه راستی به از آن
به ظلم طاق و رواق از فلک برآوردن
۴
ز بار فاقه تن آزده باش و دل خسته
روا مدار کسی را زخود بیازردن
۵
محاسب دگرانی به وقت داد و ستد
حساب کن که چه خواهی برای خود بردن
۶
بس است مظلمه ی بی گناه مورچه ای
کجا بری به شتروار بار بر گردن
۷
دل از حیات مجازی برآر از آن اندیش
که عاقبت به ضرورت ببایدت مردن
۸
به آب توبه برآورنزاریا غسلی
بشوی دست ز دردی که خشک شد در دَن
۹
به می مناز که حلقت زمانه چون انگور
به دست حادثه ناگه بخواهد افشردن
تصاویر و صوت

نظرات