حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۹۸۰

۱

چه خوش باشد پس از هجران کشیدن

ملاقاتِ عزیزان بازدیدن

۲

نباید شد به غربت تا نباید

سرِ دست از پشیمانی گزیدن

۳

شرابِ تلخِ هجران ناگوارست

ولی ناچار می‌باید چشیدن

۴

دلی دارم که بی‌آرامِ جانم

نمی‌یارد زمانی آرمیدن

۵

دمی ساکن نمی‌گردد که در بر

ندارد هیچ کاری جز تپیدن

۶

بلایِ عشق بس مبرم قضایی‌ست

به خیره با قضا نتوان چخیدن

۷

ندارم راه ورویِ دیگر الّا

اجازت خواستن، رجعت گزیدن

۸

نمی‌دانم که خواهد بهرِ الله

دمی در کوزه بختم دمیدن

۹

نمی‌دانم به چشمِ استمالت

که خواهد جانب‌ ما بنگریدن

۱۰

نزاری خوب رویان در کمین‌اند

امید از ایمنی باید بریدن

۱۱

همان بیغوله‌ی عزلت گرفتن

همان بنشستن و دم در کشیدن

تصاویر و صوت

نظرات