
حکیم نزاری
شمارهٔ ۹۸۴
۱
ای عشق پروریده تو را درکنارِ حسن
وی رسته سر و قدِّ تو بر جویبارِ حسن
۲
ملکِ جمال بر تو مقرّر شود به حکم
گرپایْ مردِ لطف کنی دستْیارِ حسن
۳
هم عاقبت وصال میّسر شود که شد
زان پس که حزن داشت به وصل انتظارِ حسن
۴
با ما به حسنِ عهد وفا کن که روزگار
تا بنگری خراب کند روزِگار حسن
۵
با تشنگان سوختهی خود به شربتی
گو تا مضایقت نکند آبْدارِ حسن
۶
احسان کنند تا نشود حسن منقطع
کاحسان بود به وجهِ حَسَن یادگارِ حسن
۷
مانع مشو نزاری شاهد پرست را
کو را قرار نیست مگر در جوار حسن
۸
بر طرفِ گلسِتان جهان تا بود گلی
مشنو که از سرش برود خار خارِ حسن
نظرات