حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۹۸۸

۱

ای پیک مشتاقان بگو امشب بدان پیمان‌شکن

کز دوستانِ معتقد شوخی مکن دل بر مکن

۲

مجنونِ‌کار افتاده را بندی نه از زنجیرِ زلف

یعقوبِ‌محنت دیده را بویی فرست از پیرهن

۳

با خاطرش ده کای فلان این نیست شرطِ دوستی

یاران چنینی یاد آورند از مخلصانِ خویشتن

۴

کاهی شدم من احتمال امکان ندارد بیش ازین

کوهِ‌غم است ندوهِ او بر خاطرِ این ممتحن

۵

امّیدوارم کز وجود ایزد خلاصی بخشدم

وین شخصِ محنت دیده را زندان غم بر جانِ‌من

۶

باری حجابِ‌پیرهن از جانِ من برداشتی

کز هر چه من بودن نماند الّا خیالی از بدن

۷

با آن که خون شد کاشکی بردیده بگذشتی دلم

کز دل چنین افتاده‌ام همچون زبان در هر دهن

۸

کردی نزاری عاقبت جان در سرِ مقصودِ دل

وین قصّه در آفاق شد افسانه‌ی هر انجمن

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۲۳۳

نظرات