
حکیم نزاری
شمارهٔ ۹۹۲
۱
ای دل حصارِ همّتِ مردان پناه کن
دنیا و دین به مرتبه تسلیمِ راه کن
۲
تا طفلِ نفس خو کند از شیرِ حرصباز
پستانِ حرص و آز و هوا سر سیاه کن
۳
آیینه است نفس و در او نقشِ آرزو
هر گه که پیشِ رویِ تو برخاست آه کن
۴
عین الیقین معاینه دیدی بیار خاک
در دیدههایِ شرک و شک و اشتباه کن
۵
مردانه باش و هم چو دگر جاهلان مساز
با گرگِ نفس یوسفِ دل را به چاه کن
۶
تا در دریچهی نظرت نگذرد خسی
یعقوبوار چشم جهانبین تباه کن
۷
دل با خدای دار و به بتخانه راز گوی
در کعبه باش و قبله ز هر سو که خواه کن
۸
در شش در ست نردِ حیاتت نزاریا
آخر به شش جهاتِ جهان در نگاه کن
۹
بر جاهِاین جهانِ جهنده چه اعتماد
چاهِ بلاست جاهِ جهان ترکِ جاه کن
نظرات